سپیده گاه
به جز از سجود نامت، رۀ من گناه گردد
به جز از امید چشمت، همه ام تباه گردد
تو فروغ آفتابم، تو ستاره زارِ خوابم
به پَرم ستاره بنشان، که پَرم گواه گردد
ز شکوه دیده دیدی، ز نگاه خود امیدی
به رهم سپیده افشان، که رهم نگاه گردد
به گسست حلقه ها شو، ز گناه و غم رها شو
رۀ کلبه ام گزین کن، که سپیده گاه گردد
کابل ـ سه شنبه ۲۱ سرطان ۱۳۶۲
