بخش دوم : زیبا و روان حیوانی

بخش دوم

زیبا و  روان حیوانی

در بخش گذشته دیدیم که طبیعت و پدیده های طبیعی ـ بدون آن پدیده هایی که به گونه یی از گونه ها، با زنده گی رابطه می گیرند ـ به خودیِ خود، یعنی به طور ذاتی زیبا نیستند. اکنون بنگریم که در دنیای حیوانی ـ سوای زنده گی انسان اجتماعی ـ مسأله زیبا و زیبایی چه گونه است.

پیش از آنکه بحث خود را آغاز کنیم، دو نکته را یادآور می شویم:

یک ـ برخی جریانهای امروزین تفکر ماتریالستی به روانشناسی کم بها می دهند و آن را نوعی ایدیالوژی بورژوایی می پندارند. پدیدار شناسی هوسرل نیز در سالهای ۱۹۰۰ میلادی به انتقاد روانشناسی گرایی[۱] پرداخته است. این انتقاد تا جایی به جا بوده است زیرا بورژوازی، پس از آن که به حاکمیت رسید، ماتریالیزمی را که در دوران مبارزه به خاطر سیادت طبقاتی خود موعظه می کرد، رها کرد. فلسفۀ جدیدِ مسلط بورژوایی، علم را آفریدۀ شعور ذهنی تلقی کرد و قوانین منطقی را به گسترۀ روانشانسی انتقال داد.

این گرایش ایدیالوژی مسلط بورژوایی، امروزه نیز پا برجاست و تلاش دارد تا برخوردها و تنشهای طبقاتی را، برخوردها و تنشهای روانی جلوه دهد. همین تلاش را در شکلی دیگر، در گفته های رب گری یه، نویسنده و منتقد ادبی، می یابیم که در سمپوزیم آفریننده گی هنری و علمی (۱۹۷۰ فرانسه) خطاب به دانشمندان ارایه کرد:

«یکی از یافتهای علوم جدید این است که پژوهشگران علمی جهان بیرونی را تشریح نداده، بل، ذهن خود انسان را توضیح می دهند. ریاضی دانی که معادلۀ حرکت یک ستاره را بر قرار می سازد، در واقع حرکت مطلق و ذاتی ستارۀ نامبرده را تشریح نداده، بل، پویۀ ستاره یی را توضیح می دهد که توسط ذهن بشری مشاهده می گردد. حیوان یا شعور دیگری، همین پدیده را توسط سیستم دیگر معادلات، توضیح خواهد داد. پس، در این زمینه، کار شما و ما یکی است: شما دنیایی را می آفرینید که وجود ندارد. . .»[۲]

نا گفته نباید گذاشت که آنچه را که روب گری یه، «یکی از یافتهای علوم جدید می پندارد، چیزی نیست جز ایدیالوژی بورژوایی پایان سدۀ نزده.

البته از آن تاریخ تا کنون، روانشناسی علمی تکوین یافته است و باید با آن به حیث یک علم برخورد کرد.

«تجربه نشان می دهد که تعداد زیادی از قوانین اساسی روانشناختی بین انسان و حیوانات مشترک اند.»[۳]

دو ـ در این بخش، ما تنها نتایج و دستآوردهای روانشناسی حیوانی، روانشناسی مقایسه یی و زولوژی را در رابطه با موضوع بحث، ذکر می کنیم و از روندها و مسایلِ جریان پژوهش، صرف نظر می کنیم.

***

پرسش اساسیی که در این بخش مطرح می شود، چنین است:

  • آیا پدیدۀ زیبا در زنده گی روانیِ حیوانات وجود دارد؟

 

  • غریزه ها[۴]،

روانشناسی کلاسیک غریزه را در برابر شعور (که ویژۀ انسان است) قرار میداد و آن را چنین تعریف میکرد: «مجموعۀ پیچیده یی از واکنشهای معین، ارثی و مشترکِ تمام افراد یک نوع حیوانی و سازگاری یافته برای رسیدن به یک هدف معین که عامل آنها به گونۀ ناآگاهانه عمل میکند.»[۵] روانشناسی مدرن حیوانی غریزه را چنین تعریف می کند:

«غریزه میکانیزم عصبیی است که توسط بعضی انگیزه ها فعال می گردد و به وسیلۀ حرکات منسجمی که هدف آنها بقا و حفاظت فرد یا نوع حیوانیست، واکنش نشان می دهد.» (نیکولاس تینبرگن، اِتولوگ شهیر هالندی)[۶]

در روانشناسی علمی، در کنار غریزه هایی که وابسته به رفع یکی از نیازهای اولیۀ ارگانیزم حیوانی اند (چون رفع گرسنه گی، رفع تشنه گی، خواب و غیره) تا کنون از غریزه یی که پاسخگوی گونه یی از نیاز اولیۀ استه تیک باشد، سخنی در میان نبوده است. برعکس آنچه مربوط به انسان می شود، بیشتر از رغبت یا رانه[۷] سخن رانده می شود تا از غریزه.

«فعالیت تعویضیِ حیوانی هنگامی رُخ می دهد که از به سر رسیدن بهنجارِ (نورمال) یک عملِ هدفمند جلوگیری شود. انرژی اضافی به صورت یک فعالیت دیگر (فعالیت تعویضی) مصرف می گردد. به گونۀ مثال اگر از مقاربت یک حیوان نر با یک حیوان ماده جلوگیری صورت گیرد، حیوان نر رفتار تعرضی اختیار می کند. و این فعالیت تعویضی در پرنده گان، شکل “آواز خوانی” را به خود می گیرد. چنین به نظر می رسد که در انسان این فعالیت تعویضی از اهمیت زیاد برخوردار است ـ به ویژه در رفتار استه تیک او.»[۸]

 

 

«در انسان، رفتارهای هدفمند در مجموع، اکتسابی اند.»[۹]

بر اساس نتاییج پژوهشهای روانشناسی حیوانی در زمینۀ غریزه ها، می توان گفت که هیچ گونه رابطه یی بین پدیدۀ زیبا و غریزه ها وجود ندارد. پدیدۀ استه تیک در مقیاس غریزه مطرح بوده نمیتواند.

داکتر آریانپور نیز هنگام رد نظریه هایی که هنر را ناشی از غرایز می پندارند، متوجه این نکته گردیده است و چنین می نگارد:

«نمیتوان به وجود غریزۀ “جمال پرستی” [که بهتر بود، غریزۀ استه تیک می گفت. ن] قایل شد. زیرا همۀ غرایز برای بقای موجود لزوم مبرم دارند، ولی غریزۀ جمال پرستی متضمن هیچ گونه اهمیت حیاتی نیست . . . وجود غرایز برای بقای فرد و نوع ضرور است، ولی آیا “جمال دوستی” برای صیانت و ذات انسان ـ به ویژه انسان نیمه حیوان ابتدایی ـ هیچ گونه ضرورتی دارد؟»[۱۰]

  • حواس،

در فیزیولوژی، هنگامی از حس سخن زده می شود که انگیزشی «به شکل یک پیام، توسط رشته های عصبی، به مراکزی انتقال یابد که در آن جاها رفتارِ مجموعی حیوان اداره می شود.»[۱۱]

پدیدۀ استه تیک در مقیاس حواس بینایی، شنوایی و غیره، نیز مطرح بوده نمی تواند. هیچ حسی، به خودی خود، “زیبا آفرین” یا “در یابندۀ زیبایی” نیست.

حسِ استه تیک وجود ندارد.

 

 

همانگونه که حس استه تیک وجود ندارد، هیجان استه تیک نیز وجود ندارد. اگر گاهگاه از هیجان استه تیک به جای احساس استه تیک سخن رانده می شود، ناشی از نارسایی زبانی است.

در بارۀ وضعیت هیجان انگیز باید یادآور شد که هیچ وضعیتی به خودی خود هیجان انگیز نیست، حالت هیجانی نتیجۀ رابطه بین وضعیت و عامل (سوژه) است.

  • احساس،

دانشمندان عرصۀ روانشناسی حیوانی اتفاق نظر دارند که تحقیقات علمی احساس استه تیک را در حیوانات ثابت نساخته اند.[۱۳]

 

 

 

 

 

 

 

 

[۱] Psychologisme

[۲]  سمپوزیم در بارۀ “آفرینش هنری و علمی”، پاریس ، ۱۹۷۰، به نقل از تکوین پدیده های زیبا، ص ۳۵-۳۶٫

[۳] Jean-François Le Ny, Psychologie et matérialisme dialectique, Editions le Pavillon.Paris (1972),p.71.

[۴] Instincts

[۵] Abrégé de Psychologie, Pierre Pichot & Jean Delay,1967, Paris, p.86.

[۶] ibed.

[۷] Pulsion

[۸]  تکوین پدیده های زیبا، اثر یاد شده،ص ۳۸٫

[۹] Abrégé de Psychologie, Pierre Pichot & Jean Delay,1967, Paris, p.87.

[۱۰]  اجمالی از جامعه شناسی هنر، دکتر آریانپور، ص ۸٫

[۱۱] Abrégé de Psychologie, Pierre Pichot & Jean Delay,1967, Paris, p.87

[۱۲] Emotion

[۱۳]  تکوین پدیده های زیبا، اثر یاد شده،ص ۵۳-۵۷٫

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien