فصل سوم
تکوین فلسفه و تفکر غیر دینی
در یونان
تمامی مورخینِ جدی رویداد «معجزۀ یونانی» را با عوامل اقتصادی و اجتماعی پیوند می دهند و پیدایی تفکر عقلانی، تشکل تدریجیِ فردیت ـ شخصیت و آفرینش اشکال جدید هنری (مسلط شدنِ رفتار ـ احساسِ استه تیک) را با پیدایی دولت شهرها (cite) گِره می زنند. البته نمی توان این پیوندها و وابسته گیها را میکانیکی مطرح کرد، چه، روی عین بُنیادهای اقتصادی ـ اجتماعی، امکان جانگیری و انکشاف ایدیالوژیهای مختلف وجود دارد. در هر مقطع از تاریخ، عوامل عدیدۀ دیگری در روند تکوین پدیده های روبنایی اثر می گذارند. «پیش از پیدایی و استقرار دولت ـ شهرهای یونان هیچ یک از مردمان جهان، چنان آثار مکتوبی که ظرفیت بالقوۀ ادبی بودن را داشته باشند و با آثار هومر و هیزیود قابل مقایسه باشند، نیافریده اند.»[۱]
آرخیلوک پاروسی (Archiloque de paros. 716-664) از جملۀ نخستین شاعران غناییست. آنچه از آفریده های او باقی مانده است، نشان می دهد که او برای نخستین بار وزنهای تازه یی را آفریده است ـ وزنهایی که می توانند بدون همراهی موسیقی به کار گرفته شوند. این واقعیت، گواه استقلال یابی نسبی شعر نسبت به موسیقیست. «آرخیلوک نخستین آفرینشگر یونانیست که آثار راستین ادبی آفریده است و هنگام نگارش، مقاصد دینی نی، بل اهداف صرف انسانی را مد نظر داشته است. وی قلم را در خدمت نیازهای بُنیادی زنده گی قرار داد.»[۲]
باری، با کار بُرد واژۀ ادبیات، نباید مفهوم کاملاً امروزین و معاصر آن را به آفریده های ادبی دوران نامبرده، پرتاب نمود. چه، یونان، تا سدۀ ششم پیش از میلاد هنوز به تکوین مفاهیم و برداشتهایی که امروز از ادبیات داریم، دست نیافته است . . . در زمانی که مورد نظر ماست، ادبیات هنوز از هنرهای دیگر، چون موسیقی (که یونانیان رقص و شعر را با آن آمیخته می پنداشتند) کاملاً جدا نگردیده است.
نخستین فلاسفه، در سده های ششم و هفتم پیش از میلاد در مکتب ملطی تبارز کردند و بدین گونه، برای نخستین بار، تفکر کاملاً غیر دینی نضج یافت.
فیریکیدوسِ سیروسی (pherecyde de syros)، معاصر انگسیماندر، استاد پیتاگور، خود شاعر و کاهن به شمار می رفت. وی افزون بر نو آوریهایش در عرصۀ فلسفی، نخستین کسی بود که به نگارش نثر پرداخت. تالس، او را به خاطر این که دانشش را از طریق نگارش به دیگران انتقال داد تا مورد بحث قرار گیرد، می ستود.
نکتۀ جالب این است که همزمان با آفرینش آثار مستقل ادبی (به شعر) توسط شاعران غنایی، فلاسفه اشکال ویژۀ زبان دینی و بعد زبان ادبی را کنار گذاشتند و به نثر نویسیِ غیر دینی پرداختند. یک و نیم سده بعد، با ظهور هرودوت، نثر وارد ادبیات گردید.
[۱] تکوین پدیده های زیبا، ص ۲۷۵٫
[۲] همانجا، ص ۲۷۷٫
