سخنرانی در کنفرانس سراسری نهضت آیندۀ افغانستان – سرطان ۱۳۸۶ مطابق جون ۲۰۰۷

سخنرانی  در کنفرانس سراسری نهضت آیندۀ افغانستان

سرطان ۱۳۸۶ مطابق جون ۲۰۰۷

رفقای عزیز،

بخش دوم کارکنفرانس ما افزون به تصویب مرامنامه و اساسنامۀ سازمان ما، به «نوسازی زنده گی سازمان» ما اختصاص دارد. مفهوم نوسازی زنده گی سازمانی، جهت های عدیدۀ تشکل ما را در چوکات گونه یی از پیوندها و روابط بین اعضای سازمان افاده میدارد که باید جداً به تحلیل و ارزیابی آن پرداخت و از طریق آن به درک ماهیت سازمان رسید. هرتشکل بین افراد انسانی برمبنای عناصر مشترک بین آنها صورت میگیرد. درسازمان سیاسی، عناصر مشترک را اهداف مشترک، اصول مشترک زیست با همی، نگرش اندیشه یی مشترک و اصول اخلاقی مشترک (یعنی چگونه بودن درپراتیک سیاسی ـ اجتماعی ) تشکیل میدهد.

اگر به پسمنظر حرکت ما بنگریم، سازمان ما همانند تمام سازمانها و تشکلها از یک گروه کوچک چند نفری آغاز کرد. درجریان انکشاف این سازمان، ناگزیر دو گونه پدیده ها سر برآوردند. برخی درجهت تثبیت سازمان برمبنای منطق آغازین آن و بعضی درجهت طرد آن برمبنای وجود عناصر بازدارندۀ قدیم درمتن انکشاف سازمان یا تبارز روندهای انحرافی به منظور تغییر جهت دادن مسیر انکشاف آن. این دیالکتیک انکشاف، عرصه یی را برای بروز تفاوتها، مناقشه ها، جذبهای تازه و طردهای عناصر قدیم به وجود آورد. درجمع امروزی ما، اساسگذاران نهضت واقعاً انگشت شمار اند. اکثریت مطلق فعالان امروزین نهضت را رفقایی تشکیل میدهند که درکنفرانس اساسگذار حضور نداشتند. این است رفقا پیروزی سازمان ما که تشکل اندیشه یی را مبنای بُنیادی تشکل سازمانی قرار داد و بر اساس آن، چنان رفقایی را در خود متشکل ساخت که امروزه به پیشبرنده گان پویای جُنبش مبدل شده اند.

رفقای گرانقدر،

تصویب اساسنامۀ و مرامنامۀ جدید ما، نهضت آیندۀ افغانستان را به یک سازمان واقعی سیاسی مبدل میسازد که دگرگون ساختن وضع موجود را به نفع مردم هدف خود قرار میدهد. این سازمان برهم زنِ پیوندهای اجتماعی کهن که میخواهد مناسبات جدید اجتماعی را درسرزمینی مثل افغانستان به تحقق برساند، چی ماهیتی میتواند داشته باشد. جریان هفتسال تکامل سازمان ما نشان داد که مبارزان باورمند به راه ما، از طُرق مختلف به آن میپیوندند، چون ماهیت پراتیک فردی سیاسی خود را با ماهیت سازمان یک سان یا همسو مییابند. گردهم آمدن آگاهترین، مصممترین و مبارزترین افراد در مراحل آغازین یک تشکل سیاسی، ویژه گیهایی دارد که با پیوستن اعضای بعدی درصفوف سازمان فرق دارد. در آغاز باید با سختگیری تمام، با حد اکثر توقع، با مراقبت جدی از پراتیک و موضعگیری رفقا، با وسواس دایمی پاکیزه نگهداشتن کُنشهای فردی و دورکردن افراد تصادفی و نا منطبق با ماهیت و روحیۀ سازمانی عمل کرد. درهفتسالی که گذشت، ما با شکیبایی انقلابی درشرایط بسیار دشواری که به هیچ وجه به نفع ما نبوده اند کار تشکل اندیشه یی و سازمانی را دنبال کردیم. نی فریفتۀ سُرابهای قدرت پوشالی شدیم و نی فریب دیماگوژی منحرفان برخاسته از بقایای ح. د. خ. ا را خوردیم. تعداد ما امروز بسیار زیاد نیست، ولی به یقین بخشی از بهترین فرزندان جُنبش چپ افغانی را درنهضت آیندۀ افغانستان با هم پیوند داده ایم و این رفقا افتخار بزرگ تاریخیِ ماست! همین اکنون اعتبار و نفوذی را که نهضت آیندۀ افغانستان درکُل حرکت مترقی افغانی کسب کرده است، سرمایۀ اجتماعییست که رونق جُنبش دموکراتیک را غنی میسازد.

شما رفقا دیگر سکوی اساسی جُنبش انقلابی کشور هستید، افتخار به شما که دشوارترین راه، یعنی راه پیکار انقلابی را به سود زحمتکشان افغانستان برگزیدید و با سرافرازی و متانت، آن را دنبال میکنید. شما درشرایطی درفش فرو افتادۀ پیکارگلگون کفنان انقلابی را دوباره به اهتزاز در آوردید که کسی را حتی یارای به زبان آوردن آن نبود و روان افسرده گی و دلمرده گی عمیقی بر روآنهای رفقای دیروز ما مستولی بود. یک بارتفاوت بین نشست امروزی ما را با جامعه یی که برای ما به میراث گذاشته اند، در نظر مجسم کنید.  چی رستاخیز  عظیمی درکار است تا مناسبات اجتماعی حاکم  در افغانستان به سطح مناسباتی ارتقا کنند که ما و شما درتخیل دادجویانۀ خود میپرورانیم. اگر ما و  شما به تنهایی، نیروی راه انداز چنین رستاخیزی نیستیم، به یقین، مصممترین و پویاترین بخش آنکه

هستیم. پس باید براساس همین چشم انداز ستُرگ، هم ماهیت سازمان خود را درک کنیم و هم وظایف سازمانی خود را.

رفقای عزیز،

زنده گی درون سازمانی که با تصویب اساسنامۀ جدید، رونق، پویایی و ثبات لازم را کسب خواهد کرد، در واقع تبلور پراتیکهای آگاهانۀ فردیست در یک مجموعۀ دسته جمعی ارادی. ما اراده های فردی خود را با هم شریک میکنیم و از آن یک ارادۀ بزرگ و نیرومند دسته جمعی میسازیم. ارادۀ دسته جمعی، یعنی تبارز قدرت! اگرسازمان سیاسی تبارز قدرت نباشد، ناممکن است که  با دولت که وسیلۀ قدرت است، درآمیزد. روزی یکی از رفقا با بصیرت تمام گفت، حزب خود گونه یی از دولت است! برخی از رفقا به او با شگفتی نگریستند. من که از این درک فلسفی آن رفیق بسیار شادمان شده بودم، بعداً برایش تبریک گفتم. رفقا چنین است: سازمان سیاسی، دولت درحال شدن است. دولت بالقوه است. پس باید با همین ژرفنگری، وظایف درون سازمانی خود را مورد ارزیابی قراردهیم و خود را مرحله به مرحله برای انجام وظایف بیرونی ما که به سر رساندن تحولهای بُنیادی اجتماعیست، آماده سازیم. شاید برخی از رفقا سوال کنند که طرح این مسایل بسیار پیش از وقت است. درست است رفقا که طرح این مسایل از نگاه زمانی پیش از وقت است ولی از نگاه منطقی ـ فلسفی پیش از وقت نیست. ما باید عمیقاً درک کنیم که کی هستیم، چی میکنیم و چرا میکنیم؟

رفقای عزیز،

ما و شما از درون جُنبشی سر برآورده ایم که اگر از یک سو افتخارات دستاوردهای جدی دارد، از سوی دیگر زندانی پیوندهای کهن قبیله یی، قومی، زبانی، سمتی و به ویژه زندانی ناآگاهی ایدیولوژیها و اخلاقیات مسلط ارتجاعی میباشد. اکثریت رفقای دیروز ما درچوکات چنان اندیشه ها، معیارها و ارزشهای اخلاقی ـ ایدیولوژیکی میزیستند و مبارزه میکردند که با پراتیک سیاسی دگوگونساز شان در تناقض بود. چگونه ممکن خواهد بود جامعه را دگرگون سازیم، درحالی که خود براساس موازین و داوریهای حاکم در این جامعه، می اندیشیم و عمل میکنیم. نیرومندی مناسبات کهن و ایدیولوژی ارتجاعی حاکم چنان بود که بالاخر مانع تحقق تلاشهای چپ دیروز برای تغییردادن جامعه شد و در فرجام آن چپ را ازهم فروپاشاند و روانۀ تاریخ کرد. چگونه میشود حد اکثر از شیوع و نفوذ ایدیولوژی حاکم و اتیک ارتجاعی در درون سازمان و ازطریق آن در درون کُل جُنبش چپ، جلوگیری کرد؟ ما راه دیگری جز مبارزۀ دایمی آگاهانه در برابر ایدیولوژیهای کهن نداریم. وقتی میخواهیم ستم را از

جامعه برچینیم، باید نخست ستمدیده گان را از آن آگاه سازیم. تازمانی که ستمدیده، خود را ستمدیده نپندارد، رفع ستم را یک امرکاملاً بیگانه و انتزاعی تلقی خواهد کرد. ما نیز تا زمانی که عمق مناسبات کهن را دربین خود درک نکنیم، نخواهیم توانست یک سازمان وارهیده از دنیای کهن بسازیم. اصول جدید سازمانی که در اساسنامۀ جدید ما مطرح گردیده اند، چوکاتی برای پاگیری مناسبات جدید درون سازمانی اند. تنها درصورت تطبیق پیگیر و عدول ناپذیر این اصول است که میتوان یک سازمان آگاه انقلابی ساخت.

رفقا،

مسألۀ کلیدی امروزی برای ما که درجامعه یی بسیار عقبمانده میرزمیم، مسألۀ انقلاب اجتماعی نیست؛ مسألۀ کلیدی امروزی برای ما، «انقلابی سازی» مغز هاست؛ «انقلابی سازی» واقعی جُنبش است! سازمان ما باید این وظیفۀ اساسی خود را به سررساند.

با مطرح کردن مناسبات جدید درون سازمانی، هم زمان نحوۀ جدید برخوردمان را با فرهنگ و اتیک سیاسی و پراتیک انقلابی مطرح میکنیم. فرهنگ سیاسی جدید یعنی شکل جدید تبارز و بیان محتوا های جدید سیاسی ما. فرهنگ مسلط نمیتواند محتوای نوین تفکر و پراتیک سیاسی ما را انتقال دهد. مثلاً نمیشود با روش فیودال منشانه و بادارانه به یک رفیق حُکم کرد تا این و یا آن وظیفه را انجام دهد، ولو وظیفه یی بسیارشریفانه و انقلابی و پُراهمیت برای سازمان باشد. فرا رفتن از فرهنگ مسلط، به معنای یافتن شگردهای دموکراتیک برای پراتیک سیاسی جدید ماست.

همان گونه که تطبیق اصول اساسنامۀ سازمان وظیفۀ تمام اعضای سازمان است، کنترول از آن نیز وظیفۀ تمام اعضای سازمان است. اگر رفیقی به حرفهای ناشایستۀ رفیق دیگری گوش میدهد و سرمیشوراند، در واقعیت امربه آن مُهرتأیید میگذارد. در این زمینه رفقا نباید «خلط گسترۀ مناسبات» کرد. درخانواده نوعی مناسبات است، درعرصۀ دوستی و رفقاتهای شخصی، نوعی دیگر و درسازمان سیاسی، گونه یی دیگر. روزی یک رفیق با سماجت میخواست موضع سازمان ما را در رابطه با یک حادثه تغییردهد. پرسیدمش چرا؟ گفت: «خوخیراست!!» به او گفتم رفیق گرامی، به یک عضو خانواده میشودگفت، خو خیر است؛ به یک دوست میشود گفت خوخیراست، برای یک سازمان «خوخیراست» فاقد معناست، ساحۀ انطباق مفهومی ندارد. به آن می ماند که بگوییم: “یک کوه چند فیل است!؟” ما باید در هرموضوع سازمانی وسیاسی، همین گونه داوری کنیم و گسترۀ مفهومی خاص آن را درنظر گیریم. در سیاسی،  اتیک را داخل نسازیم؛ در پراتیک، ایدیولوژی حاکم را سهم ندهیم و در مناسبات

رفیقانۀ سازمانی، عواطف خود را دخیل نکنیم؛ تنها با این روشهاست که میتوانیم یک سازمان منزۀ سیاسی بسازیم و آن را از بروز امراض دیروزی جُنبش چپ افغانی، در امان نگهداریم.

همین امروز وقتی به انتخاب رفقای شورای مرکزی میپردازیم باید اصول زیر را در نظر داشته باشیم:

  • نخست وفاداری آن رفیق را درنظر بگیریم یعنی ارزیابی کنیم که چقدر رفیق نامزد به سازمان و اهداف آن وفادار است؟
  • بعد توان سیاسی و سطح دانش و معرفت علمی او را مورد ارزیابی قراردهیم.
  • و بالاخر، توانمندیهای فردی، روانی و جسمی او را مطرح کنیم.

اگر به این نتیجه رسیدیم که رفیق نامبرده در هرسه گسترۀ، مطلوب است، آن گاه برایش رأی مثبت میدهیم و بس. طرح این که  فلان رفیق یک روز در تیلفون صدایش را غورکرده بود یا حرفهایم را در فلان جلسه مورد اعتنا قرار نداده بود، دلایل کافی برای رد کردن یک رفیق نیستند. یعنی در داوری نسبت به یک رفیق باید او را با منافع سازمان سنجید نه با منافع خود ما! معیار و محک داوری همان گونه که در اساسنامۀ جدید آمده است، رجحان منافع سازمانی است، نی اعضای سازمان.

رفقای عزیز،

میدانم که شما همه این مسایل را به خوبی میدانید، ولی لازم دانستم که یک باردیگر درآستانۀ تصویب اسناد اساسی ما و گزینش شورای مرکزی جدید این اصول را یادآور شوم و روی این نکته با صراحت تأکیدکنم که دیگرنهضت آیندۀ افغانستان جای «ناز های روشنفکرانه»، «من گوییهای پهلوان منشانه» و «سماجتهای دیکتاتورمأبانه» نخواهد بود. هر رفیقی که از اصول سازمان عدول کند، درهر موقفی که قرار داشته باشد، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت! بهتر اینست که کم باشیم ولی منزه و یک پارچه وشفاف!

یقین کامل دارم که هرکدام ما ظرفیت بزرگ پذیرش این روش عالی رفیقانه را درخود داریم و آن را به طورهمه جانبه به کارخواهیم گرفت.

  • بگذار نهضت آیندۀ افغانستان سیمای جامعه یی را تداعی کند که برای تحقق آن مبارزه میکنیم!
  • به پیش به سوی تحکیم سازمانی نهضت آیندۀ افغانستان!

نشر شده در شمارۀ ۳۳ نشریۀ «آینده»  (اسد ۱۳۸۶ مطابق جولای ۲۰۰۷)

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien