فشردۀ سخنرانی در کنفرانس سراسری « نهضت آیندۀ افغانستان »

فشردۀ سخنرانی در کنفرانس سراسری « نهضت آیندۀ افغانستان »

۲۶ جدی ۱۸۸۴ مطابق ۱۵ جنوری ۲۰۰۵

    رفقای عزیز!

گردهمایی امروز به منظور تعالی کیفیت سازمانی نهضت ما دایرگردیده است. این تجمع، افزون برتصامیم تاریخیی که اتخاذ خواهدکرد، خود یک حاثۀ بزرگ سیاسی ـ سازمانی درجُنبش دموکراتیک افغانستان است. برای بار نخست درتاریخ چپ افغانی، کسانی دریک سازمان با هم متشکل میشوند که از پی یک روند عمیق نوسازی اندیشه یی، به یک جمعبست کُلی فکری تیوریک   ویک توافق آگاهانه برسر مواضع استراتیژیک، وسایل تاکتیکی و اصول ساختاری، سازمان سیاسی، دست یافته اند.

نتیجۀ کار دوامدار دسته جمعی روشنفکران متعلق به جُنبش چپِ انقلابی افغانی درعرصۀ ارایۀ تحلیلهای علمی از اوضاع کشور، با اسلوبی کاملاً رها شده از بند دگماتیزم و سوبژکتوییزم دیروزی، این است که ما امروز بر اساس بینش واحد تیوریک ـ تحلیلی و آرمان واحد سیاسی ـ اجتماعی در یک سازمان واحد تاریخی و تاریخساز، پیمان میبندیم.

نهضت آینده، از درون بازمانده های جُنبش به طور قانونمند جوانه زد، نمو کرد و اینک مرحلۀ رشد شتابان خود را آغاز میکند. شهامت همرزمانی که هنگام بیداد سلطۀ جهادی ـ طالبی، درفش پیکار داد خواهانه را همراه با اندیشه های انقلابی متعلق به دنیای کار برافراشتند، واقعاً بینظیر و درخور ستایش است.

بزرگترین دستاورد ما

ما زمانی درفش پیکار داد خواهانه را بر افراختیم که جامعۀ افغانی، ظلمتسرای اسلامیزم بدوی بود و اکثر رهبران دیروزی حزب ـ دولت به این بهانه که گویا «دست زدن به اقدام سازمانی و سیاسی پیش از وقت است»، از یک سو جُبن سیاسی خود را پنهان میکردند و از سوی دیگر فُرصت کمایی میکردند تا به مطالبات برحق پیکار جویان صف در رابطه با براندازی حاکمیت، پاسخ ندهند. آنان درحقیقت امر، پنهانی در آرزوی تداوم الیگارشی طالبی بودند تا بازمانده های جُنبش زمینۀ تصفیۀ حسابِ رو در رو را با آنان نیابند. ولی راه اندازی نهضت آینده و نشر شمارۀ نخست آینده همانند فریادی که از روانهای خستۀ مبارزان برخیزد، درفضای یخ بستۀ جُنبش چپ افغانی طنین افگند. نخستین و شاید از مهمترین دستاوردهای ما متوقف ساختن سیر قهقرایی جُنبش و جلوگیری از تعمیق دلسردی، بی باوری و روان افسرده گی دربین رفقای اصیل دیروزی ما بود. بدین گونه افتخار تاریخیِ ازسرگیری پیکار انقلابی نصیب نهضت آیندۀ افغانستان شد. ما به آن میبالیم.

*  *  *

در آن روزها، رفقای ما اولتر از همه آماج « تکفیر» بازمانده های بیمار حزب ـ دولت دموکراتیک وشماری از رهبرواره گان منحرف و خاین آن قرارگرفتند. البته آن رهبر واره گان «هراس داشتند» که پاگیری و استحکام نهضت آینده به حیث یک «محک شفاف تاریخی» تاریک اندیشیها و مواضع ارتجاعی، ریا کارانه و خاینانۀ آنان را آشکار کردنیست! نهضت آینده این وظیفۀ جنبی خود را نیز به درستی انجام داد. کارگزاران دست اول «نهضت میهنی» گفتند: “کمونیزم دیگر مرده است!”؛ “مارکسیزم برای افغانستان نیست!” ؛ “ماستراتیژی نداریم” (!؟)

اما، وقتی ما طی تحلیلهای جدی تیوریک آشکار ساختیم که «سرمایه داری پایان تاریخ نیست»، «تفکر نقاد انقلابی در وجود جهانبینی علمی کاملاً زنده و پابرجاست» و مرامنامۀ “حزب مردم افغانستان” را درمقام استراتیژی جُنبش چپ و مانیفست جهانبینی این جُنبش ارایه کردیم، درواقع، خصلت «ارتجاع نوین» را در وجود قشر بیروکرات حاکم دیروزی حزب ـ دولت هویدا ساختیم. به این میشود گفت: «سودمندیهای جانبی»!

درجریان پنجسال گذشته، ارایۀ مبانی تفکر نقادمارکسیستی، بررسی عوامل و زمینه های شکست سوسیالیزم دولتی و همراه با آن فروپاشی حزب ـ دولت دموکراتیک افغانستان، پیش کشیدن طرحها و راههای جدید برای انکشاف جُنبش و آیندۀ کشور، همه باعث همگرایی دیدگاههایی شدند که امروز، از پی «تشکل اندیشه یی» دریک سازمان واحد گردهم آمده اند.

 ما امروز از یک هستۀ فشردۀ سازمانی و یک سکوی استوار اندیشه یی برخوردار هستیم که تکامل بعدی جُنبش انقلابی را نوید میدهند.

رفقا، میشود گفت که دشواریهای جدی ما درعقب قراردارند؛ آیندۀ نزدیک را باید با خوشبینی انقلابی بازکرد.

وضعیت سیاسی و ضرورت « حزب مردم افغانستان»

«وضیعت سیاسی» تجمعِ ساختار یافتۀ عملکرد نیروهای گوناگون سیاسی دریک مرحلۀ کوتاه تاریخی جامعه است.

سمت حرکت و تکامل این مرحلۀ تاریخی توسط نیروهایی تعیین میگردد که سیادت را در «وضعیت سیاسی» دراختیاردارند. نیروهای «وضعیت سیاسی» فعلی متشکل اند از بازمانده های جهادی، نیروهای ارتجاع سنتی، عنصر خارجی، و جوانه هایی از نیروهای پراگندۀ دموکراتیک. تناقض هایی که در درون وضعیت سیاسی فعلی وجود دارند، تبلور سیاسی تضادهای طبقاتی جامعۀ افغانی نیستند! باید این واقعیت را جدی در نظر داشت! اختلافهای احتمالی بین نیروهای حاضر در وضعیت سیاسی امروز، اختلافهای گروهی یا بعضاً اختلافهای قومی اند که انعکاس دهندۀ اختلافهای منافع قشری و گروهی اند، ورنه تمام آنها در رابطه با استقرار مناسبات سرمایه داری یا حفظ مناسبات استثماری، چی آگاهانه و چی درپرده های موهوم ایدیولوژی حاکم مذهبی، باهم توافق سرشتی دارند.

نیروی سمتدهندۀ وضعیت سیاسی کشور، همان عنصر خارجیست! این عنصر با داشتن توافق کُلی دیگر نیروهای ارتجاعی حاضر در وضعیت سیاسی، روند تبدیل کردن افغانستان را به یک «دهکدۀ بزرگ جهانی شده» دنبال میکند. ازهنگام فروپاشی حزب ـ دولت تا امروز، یعنی از زمان استقرار انارشی اول جهادی، سپس الیگارشی طالبی و اینک حاکمیت جهادی ـ امپریالستی، نیروهای چپ و دموکراتیک هیچ گاهی دروضعیت سیاسی حضور نداشتند. کسانی که فکر میکردند با ساختن عجولانۀ این یا آن سازمانک، با آستانبوسی این یا آن مرجع خارجی و با رفتن به روم و ایران، راهی به وضعیت سیاسی میگشایند، نی تنها سرشت وضعیت سیاسی موجود را درنیافته بودند، بل، یک برداشت بسیارساده لوحانه از سیاست نیز داشتند.

تبلور نیافتن تضادهای طبقاتی در وضیعت سیاسی کشور به این مفهوم است که نیروهای متعلق به توده های زحمتکش افغانستان هنوز درعرصۀ سیاسی وجود ندارند! شماری ازکوته بینان که آبشخور اندیشه یی شان را چند درسنامۀ ایدیولوژیک رسمی شوروی تشکیل میداد، نتایج عجیبی از وضعیت سیاسی امروز افغانستان میگیرند: آنان چون حضور سیاسی زحمتکشان را در وضعیت نمیبینند، حکم میکنند که گویا کارگران و زحمتکشان به حیث طبقه وجود ندارند و باید مفهوم «ملت» را جاگزین کارگران و زحمتکشان کرد. از دیدگاه آنان ترکیب سیاسی وضعیت فعلی، ممثل منافع ملی و میهنیست، پس باید با آن همراه و همگام شد. اما از یاد میبرندکه نبودن نیروهای متعلق به زحمتکشان در وضعیت سیاسی ناشی از این امر است، که این نیروها هنوز به حیث ساختارهای سیاسی تبارز نکرده اند. ما بربُنیاد همین تحلیل مسألۀ مهم و تاریخی ایجاد یک ساختار بزرگ سیاسی متعلق به خلق را دربرابر مبارزان واقعی چپ قرار دادیم. اگرمیخواهیم تحولهایی به سود انسان زحمتکش درجامعۀ افغانی روی دهند، راه دیگری جز ایجاد سازمان نیرومند چپ و جا یافتن در وضعیت سیاسی و بالاخر دستیابی به هژمونی سیاسی ـ اندیشه یی و حاکم شدن در وضعیت سیاسی وجود ندارد. عمدتأ از طریق عملکرد سیاسیست که میشود تحولهای اجتماعی ـ اقتصادی را به نتایج قطعی آن رسانید. پراتیک دگرگونساز تاریخی بدون سازمان مقتدر سیاسی ناممکن است. شرکت در ایجاد سازمان سیاسی چپ انقلابی یعنی ایجاد زمینه های تحولهای برای بهشد وضع زنده گی مردم! کسانی که این مسأله را درست درنیافته اند، به درد جُنبش چپ و دموکراتیک نمیخورند. نیرویی که در«وضعیت سیاسی» جا ندارند، نمیتواند برتاریخ اثر بگذارد. ما با ایجاد سازمان چپ انقلابی و جا دادن آن در «وضعیت سیاسی»، در واقعیت امر چپ را با تاریخ گره میزنیم. به هرپیمانه یی که پایگاه طبقاتی سازمان، توده یی تر باشد، به همان پیمانه گرهیابی آن با تاریخ استوارتر و دواممندتر میباشد.

وقتی از تکیه گاه گستردۀ طبقاتی سازمان سخن زده میشود، گاهگاه چنین برداشت میشود که گویا چنین سازمانی، درمطابقت با تکیه گاهش، خود باید یک ساختارگسترده و کتله یی باشد. این حکم به خاطر آن درست نیست که خصلت طبقاتی یک سازمان به خودی خود شکل آن را برای همیش تعیین نمیدارد، بل، این وضیعت سیاسی و تناسب قوا در وضعیت سیاسیست که شکل سازمان را تعیین میدارد. به بیان دیگر درشرایط اختناق و تسلط نیروهای ارتجاع افراطی، سازمان متعلق        به دنیای کار نمیتواند  یک سازمان  کتله یی باشد. هم چنان در شرایطی که اقشار گستردۀ مردم  زیر تسلط ارتجاعی ترین ایدیولوژیها به سربرند و سطح فرهنگ عمومی پایین باشد، نمیتوان انتظار داشت که حزب چپ انقلابی، یک سازمان کتله یی باشد؛ ولی زمانی که در اثر فعالیت طولانی این سازمان، بهشد وضع فرهنگی، عقب نشینی ایدیولوژی ارتجاع و دگرگونی تناسب قوا به سود ترقی و دموکراسی راستین، توده های مردم به آگاهی نسبی از موقعیت خویش درتاریخ برسند، حزب آنها نیز میتوانند یک سازمان کتله یی باشد که راه را برای اقدامهای فیصله کن درجهت دگرگونی مناسبات اجتماعی باز کند.

پس بربُنیاد تحلیل از وضعیت سیاسی امروز میتوان گفت که تشکل سازمان ما درجایی و در زمانی روی میدهد که کاملاً قانونمند است. این تشکل دور ازتوده های خلق و دور از سرزمین ما بیان و افادۀ تناسب قوای سیاسی کشوراست. از آن جا که بخشی نسبتاً مهم از بیدارترین و آگاهترین افراد وابسته به منافع انسان زحمتکش درهمین برهۀ تاریخی، جبراً درخارج کشور قراردارند، تشکل آنها ناگزیر درهمین جا صورت میگیرد.

این تحلیل، خود وظایف امروزی و فردایی ما را تعیین میکند. ما حق داریم که مسألۀ توافق اندیشه یی و یگانه گی مرامنامه (وحدت جهانبینی و وحدت استراتیژی) را به حیث اصول عدول ناپذیر عضویت درسازمان مطرح نماییم. ما درمرحله یی از انکشاف سازمانی قرار داریم که یک پارچه گی، دینامیزم و تعمیق مواضع اندیشه یی، موازین اولیۀ زنده گی سازمان ما را تشکیل میدهند. عضویت در نهضت آینده و بعد از آن در«حزب مردم افغانستان» یک پیوستن عمیقاً آگاهانه است.

رفقا، ما تصادفی روی موضوع عضویت آگاهانه  تأکید نمیکنیم. شرکت آگاهانۀ یک عضو درسازمان، اولین پلۀ شرکت آگاهانۀ سازمان در روند تحولهای سیاسی ـ اجتماعیست. ما درتحلیلهای قبلی آشکار ساخته بودیم که وظیفۀ اساسی حزبِ متعلق به دنیای کار، آگاه ساختن توده های زحمتکش ازموقعیت تاریخی شان است. بدین گونه، روند گذار از «آگاهی فرد» به «آگاهی سازمان» و از آن به «آگاهی طبقه» یا بهتر بگوییم، روند گذار «فرد آگاه» به «سازمان آگاه» و از آن به طبقۀ آگاه سپری میگردد. پس درپذیرش عضویت به سازمان باید جداً مراقب بود که آیا «ارادۀ سیاسی» این عضو جدید با «آگاهی سیاسی» و توافق اندیشۀ یی همراه است یا خیر؟ البته نباید از این حکم چنین برداشت کرد که باید سطح این آگاهی از همان آغاز بلند و متعالی باشد. تعالی بخشیدن سطح آگاهی اگر وظیفۀ فردیست، وظیفۀ بزرگ سازمان نیز است. باید جداً متوجه ارتقای سطح آگاهی اعضای سازمان بود، اما در مورد گذشتۀ کاندید های عضویت درسازمان باید گفت که ما نی برخورد خشک مورالیستی خواهیم کرد و نی برخورد غیرمسؤولانۀ لیبرال نمایانه! موازینی که درطرح اساسنامۀ «حزب مردم افغانستان» آمده اند و درواقع بازگویندۀ بینش ما دراین رابطه اند، صریحاً موضوع «موضعگیری گذشتۀ افراد را درقبال منافغ زحمتکشان» به حیث معیار تمیز و داوری ارایه کرده اند.

تعلقهای حزبی، شاخه یی، گروهی و فراکسیونی دیروز به هیچ وجه معیار پذیرش یا عدم پذیرش در «نهضت آیندۀ افغانستان» نیستند. چون چنین تعلقها معیار پذیرش نیستند، پس تداوم بخشیدن آگاهانه یا غیرآگاهانۀ تعلقهای قبلی (حزبی، شاخه یی، گروهی و فراکسیونی) دردرون «نهضت آینده»، ناگزیر سلب عضویت را باخود خواهد داشت. باید با هوشیاری متوجه بروز این نوع پدیده ها بود. گذشتۀ ح. د. خ. ا و دیگر سازمانهای چپ افغانی گواهی میدهد که عدم اقدامهای به موقع جهت پاکیزه نگهداشتن سازمان از «امراض سازمانی» نتایج فاجعه انگیزی هم برای سازمان و هم برای جامعه در پی خواهند داشت.

نشر شده در شمارۀ ۲۳ و ۲۴ نشریۀ «آینده» (دلو ۱۳۸۴ مطابق فبروری ۲۰۰۵)

 

WP-Backgrounds Lite by InoPlugs Web Design and Juwelier Schönmann 1010 Wien